شعر خون
، گروپ... گروپ... گروپ... . شرپ شرپ .شرپ
. صدای تیر و شلاق استـ
صدای تیر و شلاقی که از لول تفنگ پیر وحشت
. . از کف جلاد و مزدوران وحشت زا /
/. چه بیرحمانه میکوبند بر پشت و تناور سینهٔ مردان دوران را/
/ فرو رفتست دست پیر وحشت تا به بازو در خدیو خون/
/ز خون پاک فرزندان ایران میکند هر صبح تا هر شب وضو از خون
// ز انگشتانشان خون میچکد.
/ خون هزاران سی هزاران مرد آزادی طلب در مسلخ نیرنگ&
//بجای آب شرم از جهرهاش خون میجکد بر مهر و سجاده
//شناگر ماهری در موجی از خون هزاران آریا زاده
//نگاهش چون نگاه کفتار پیری،
، که با خرناسهای سنگین
،، و سرمست از جنون جام خون
،، اله اکبر یا علی گویان،، طناب دار آویزند
،، بر حلقوم داد،، رادمردان را/
/ سپر از مذهب و از دین و از تکبیر و نیرنگ است
/حصار از جنس قرانهای سفیانی و تزویر است
//چه خونریز است این جلاد/
چه بیشرم است این شیاد
/به نام دین و مذهب گسترد صد،، دام این صیاد
// مگر نادر به دیگر بار از زین بر زمین خوردست؟
/که دیگر باره مستولی شود محمود افغانها؟
//مگر از رونق افتادست فر پاک یزدانی؟
/نشسته پیر خرسی بر سریر خسرو و دارا/
/مگر خفته جلال الدین خوارزم آن یل نامی؟
/ که جیجون غرق در خوناب و هامون حکم خاقانها
// به خون خفتست سرداران، به تاراج است مرز و ارض
/مگر در قلهٔ البرز کمان بشکسته آرش را؟
// کدامین چاه زندانیست بیژن ها؟/
چه پر زور است بازوی تهمتنها
/مگر خسرو فرو خفته به غار برف و بوران ها؟/
که خونخواران شود چیره،، به برنایان و دستانها
// آیا ای خواهران ای مادران تهمینهٔ دوران/
زجا برخیز و بازو بند بر بازوی سهراب دلیرت بند
/که تا چون مرد، مردانه دمار آریم از خسمان، و از خرسان خون آشام//&
شیراز- قشقایی
۲۰ اسفند ۱۴۰۰