در این دنیا که مردانش عصا از کور میزدند
محبت جستجو کردم
محبت از گروهی مات و مبهوت
که از دنیای فانی دروغ می دزدند
گروهی مست و دیوانه زهم وافور می دردند
از آن بالا به این پایین همه در حال دزدیدن
به وقت مردنت از تو کمی پیراهنت دزدند
به وقت شستنت حتی کمی کافور می دزدند
خلاصه عادت استدزدی
نه جرم است و نه قربانی
نه کور است و نه بینایی
ولی یک عده وجداناً کمی نامرد می دزدند
تفاوت هم ندارد این نافرجام
شب است یا روز یا خلوت باد است یا بارانی
دریا توفان است یا آرام
مهارت دارد این حرفه
تو را از دور می دزدند
تو عادت کردهای انگار جریمه دادن و هی قبض
خودت تقدیم کن مالت چرا با زور می دزدند
اگر از تو ندزدیدن
همین حالا که جان داری.......
بمیری مطمئنم که....
تو را در گور می دزدند
یونس از مشهد