آیا شود زمانی کابوس ما سر آید
صبح امید گردد یار از سفر بیاید
آزادی و مساوات گردد نصیب ملت
این خواری و مذلت عمرش شبی سرآید
این مدعی بمیرد دیوار غم بریزد
آزادی از درآید شوق شعف بیاید
مردان با صفایی با عقل و با درایت
باهوش و با سیاست بر صدر جدول آید
هر پاچهخوار و بیعار از صفحه پاک گردد
مردان علم و حکمت در صحن مجلس آید
زندان بهم بریزد بندی خلاص گردد
هر بیگناه و مظلوم از حبسها درآید
آن شوکت جلالم در نزد اهل عالم
بار دگر به عالم در چشم مردم آید
ما را سلام باشد با دوستان و یاران
رحم و مروت از ما؛دشمن ز پا درآید
ب/ پ