728 x 90

محمد آقا: نماد مسئولیت و یقین!

عباس داوری
عباس داوری
اواسط آذر ماه سال 1349 بود. نزدیک به 15ماه از عضویت من در سازمان (آن موقع هنوز اسمی برای سازمان گذاشته نشده بود و همهٴ ما سازمان می‌گفتیم) می‌گذشت. ما یک خانه تیمی در انتهای محله چرنداب تبریز، نزدیکی‌های کارخانه چرمسازی خسروی داشتیم. تازگیها مسئول ما شهید علی میهندوست شده بود. علی هر هفته عصر روزهای پنجشنبه به تبریز می‌آمد و عصر روز جمعه بر می‌گشت. تا آن موقع بالاترین مسئولی که من در سازمان دیده بودم، شهید علی بود. خیلی به وی علاقه داشتیم. او هر هفته با کوله‌باری از آموزشها و تجارب و تحلیل‌های جدید سازمان پیش ما می‌آمد. این آموزشها که حدود 10ساعت در هفته و در پهنه‌های مختلف سیاسی، تاریخی، ایدئولوژیک و... صورت می‌گرفت، برای ما گام مهمی در فهم و درک موضوعات مختلف به همراه داشت و افقهای نوینی مقابل ما باز می‌کرد.

در آن روز (میانهٴ آذر ماه)، شهید علی میهندوست به ما گفت، امشب یکی از بچه‌ها را به اینجا می‌آورم. علی به ما تأکید کرد «در صحبت با او دست بستگی نداشته باشید. اسمش ”محمد“ است».

اول شب آن فرد، یعنی «محمد» وارد خانه شد. قد بلند، چارشانه با عینکی در چشم. وقتی با من دست داد، به قیافه‌اش خیره شدم. برقی یا نوری یا چیز دیگری، نمیدانم، در او می‌دیدم، که قبل از آن در هیچ‌کس ندیده بودم. احساسی درونم زنده شد که خود به خود این جمله از ذهنم گذشت «چقدر مسئول است!» با دیدن این مسئول، احساس کردم خیلی قوی هستیم... آینده داریم.

من نمی‌دانم (شاید دیگرانی بدانند) واژه «مسئول» از چه نقطه‌ای وارد سازمان شد. اما یقینا این کلمه هم باید از «خلق» های محمد آقا باشد. آن وقتها در سلسله مراتب سازمانی، از کلمه فرمانده و یا... استفاده نمی‌کردیم. زیرا کلمه «مسئول» بسا فراتر از مفاهیمی مانند فرمانده است. مسئول کسی است که باید در مورد هر موضوعی در حیطة کارش پاسخگو باشد. منظور از پاسخگوئی، جنبه‌های صوری آن نیست، بلکه پاسخگویی مسئولانه و تن‌دادن به هر گونه حسابرسی در هر لحظه است. درست به این علت کلمه «مسئول» برای ما بار ایدئولوژیک دارد. شاید به این علت بود که نخستین چیزی که در آن دیدار با محمد آقا از ذهنم گذشت، مسئول بودنش بود. این را هم یادآوری کنم، سازمان مجاهدین خلق ایران، شاید تنها سازمانی در جهان باشد که از عبارت دبیرکل استفاده نمی‌کند. به جای آن از «مسئول اول سازمان» استفاده می‌کنیم. عبارت «مسئول اول» را دقیقاً یادم هست که نخستین‌بار، پس از آزادی از زندان، از مسعود شنیدم.

محمد آقا آن شب پس از ورود به اتاق، بخشی از یک نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر از نهج‌البلاغه را برای ما خواند. نامه‌یی که در آن حضرت علی علیه‌السلام دلایل تشویق مردم به مبارزه علیه حاکمیت ظلم را توضیح می‌دهد. وقتی محمد آقا عبارات حضرت علی را توضیح می‌داد، گویی اقیانوسی از یقین به حتمیت پیروزی به خروش درآمده است. او آن‌چنان در درک و فهم عبارات حضرت علی غوطه‌ور بود که گویی مانند مولا و مقتدای خویش پیروزی را به چشم می‌بیند. عباراتی که آن شب محمد آقا از نهج‌البلاغه برای ما خواند، هرگز از ذهنم پاک نشده‌است. نه چهرهٴ او در نخستین دیدارم و نه عباراتی که آن شب برای ما خواند و تفسیر نمود. آن شب برای من، شب غیرقابل وصفی‌ست. چیزی در سراسر وجودم تغییر کرد. به حیطة نوینی از فهم مسئولیت و یقین وارد شدم. محمد آقا برایم نماد مسئولیت و یقین بود!
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c4963896-1f3d-456c-9b31-690d0c7e9b5e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات