728 x 90

بیانیه حمایت از فراخوان چهارشنبه‌سوری - مهدی میم گل مریم از اصفهان

ایران
ایران

آنکاه که خطوط دستانت پر ازپینه‌های رنج باشد و تو به یاد بیاوری،طعم نان صبحگاهیت چون (دود)بود، و آنگاه که جریده‌های روز را بگشایی و خبر از حلق آویختن گرسنگان باشد. و آنگاه که همسایه‌ات در جایگاه یک قربانی حاصل خونین رنجهایش،سرخرگ بریده‌اش را پنهان می‌کند تا بذر افسانه‌ای نو از وجودش بروید. آنگاه که همسایه دیگرت بهای سنگینی برای بهانه‌اش می‌پردازد، آنگاه و آنگاه و آنگاه ... و تو غبار خستگی است که بر قلبت مینشیند و با خود می‌اندیشی که دیگر وقت آن نرسیده که حرکتی باید، قیامی علیه ناعدالتیها؟

هر جامه دریده از شوق دانایی، روزگار را در تبی تند می‌گذراند. عرق عصیان بر پیشانیش مینشیند و دندانهایش از آگاهی به لرز می‌افتد. یا باید ندانست یا اگر دانستی باید به آنچه موءمنی وفادار بمانی.انسان شکاک است و به‌دنبال ایمان.جمع اضداد و یک دل ساده!

قلم عقل که می‌نویسد،می‌داند؛و دل که مهر می‌زند بر سینه کلام،در تلاطم است که آیا میدانی، آیا درست میدانی؟!آغاز هر حرف که نقش می‌بندد تا تاروپود حرفی را بسازد،در برابر تناقض سکوت و صدا،گفتن و نگفتن می‌ماند که پرسش جاودانه هماره و هنوز (بودن یا نبودن است)این(تروید)که میان اشک و لبخند جاری می‌شود،راستین است و انسان آزادیخواه آینه‌ای است در برابر آینه‌ای دیگر و منوتو بینهایتی از پرسش و پاسخیم.

(ما تمام قطره‌ها را به نامی ناماءنوس نامیده بودیم.

اما آنگاه که بارد اشکی برگونه ات.

از من پرسیدی:

چرااین همه رنج؟

چرا این همه جهل؟

چرااین همه اسارت؟

چرااین همه کشتار؟

چرا این همه خون؟

در برابرتو.

وتمام دهکده‌های سوخته.

پاسخی نداشتم.

و دانستم هنوز اشک.

حقیقتی شگفت انگیزتر از وجود ما بر ابن سیاره است.

حقیقتی بی‌نام.

وعده‌ی ما چهارشنبه سوری

16- اسفند-1396

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات