728 x 90

جاودانگی و درگذشت قهرمان پاکباز مجاهد خلق جمشید یگانه در آلبانی در اثر بیماری

جاودانگی و درگذشت قهرمان پاکباز مجاهد خلق جمشید یگانه
جاودانگی و درگذشت قهرمان پاکباز مجاهد خلق جمشید یگانه

إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

منت خدای عز و جل که طاعتش موجب قربت است

و به شکر اندرش مزید نعمت

هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و هر نفسی که فرود میاید مفرح ذات

 زمستان استمالت شکست و رفت خط تغییر و سرنگونی گل داد و مژده داد

 

جاودانگی قهرمان پاکباز مجاهد خلق

جمشید یگانه

پس از ۴دهه رزم بی‌امان علیه ارتجاع و دیکتاتوری

جمشید یگانه فرزند دلیر مردم ترکمن پس از ۴۰سال رزم بی‌امان حرفه‌یی علیه ارتجاع و دیکتاتوری در چارچوب سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی در آلبانی در اثر بیماری درگذشت و به‌یاران شهید و صدیقش پیوست.

جمشید قهرمان از دوران دانشجویی تا لحظهٔ آخر به‌خاطر رزم خیره‌کننده و رفتار و ارزش‌های مجاهدی به‌ویژه در سختی‌ها و انجام انواع مأموریتها و مسئولیتها در میان مجاهدین از محبوبیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.

یکی از یارانش که سه‌ روز قبل از پرواز جاودانگی با جمشید قهرمان دیدار کرده، نوشته است:

«مجاهد را با رزمش می‌شناسند

این عبارت نمی‌دانم مال کیست و کجا شنیده‌ام ولی برگرفته از واژه مجاهد و مجاهدت در ادبیات فارسی است.

چند دهه پیش تن واحد بودیم. پرتلاش و با صبر و حوصله بود و با دقت بالا و حساسیتی کم نظیر در کاری که داشت. جدی و با پشتکار و بدون چشمداشت. آخر مجاهد بود.

شنیده بودم بیماریش سختر شده و بعد از مدتی بستری بودن در بیمارستان بیرونی به امداد منتقل شده و توان راه رفتن و بسیاری از کارهای دیگر را از دست داده است. در حالیکه بسیار مشتاق دیدار او بودم ولی توان دیدار او را نداشتم.

چند روز عقب انداختم شاید خبر بهتری بشنوم، می‌ترسیدم در رویارویی با او نتوانم احساساتم را کنترل کنم.

وارد اتاقش که شدم همه چیز تغییر کرد. با لبخند و محبت بسیار مرا پذیرفت و به آغوش کشید و بوسید.

دست و پایم را گم کردم، احساس کردم به یک منبع انرژی قوی وصل شده‌ام که سرشارم می‌کند. جمشید سرشارم کرد. طی نیم‌ساعتی که پیشش بودم همه‌اش خنده و شوخی و خاطرات بود. انگار نه انگار که بیشتر از نصف بدنش از کار افتاده

خدایا این چه توانی است که در مجاهدین قرار داده‌ای؟ این سرچشمه و منبع انرژی کجاست و چیست که مرگ و بیماری را به زانو در آورده و غم و اندوه و حسرت در آن راه ندارد.

یک کلمه و یک عبارت بیشتر نیست، انقلاب خانم مریم رجوی. همان که خودش گفت سرچشمه کوثر و فزایندگی. سرشار از ایمان و باور می‌شوم.

با جمشید عهدی تازه می‌بندم و دستش را می‌بوسم.

مجاهد را با رزمش می‌شناسند و با انقلابش. درود بر جمشیدیگانه. درود بر مریم پاک رهایی»

 

مجاهد صدیق جمشید یگانه متولد ۱۳۳۴ در گنبدکاووس در سالهای ۵۷تا ۶۱ هنگامی که برای تحصیلات در هندوستان به‌سر می‌برد، با خواندن زندگینامهٔ شهیدان قهرمان، مهدی رضایی و فاطمهٔ امینی با مجاهدین آشنا شد و فعالیت‌های خودش را در انجمن دانشجویان مسلمان هوادار مجاهدین خلق ایران آغاز کرد. در سال۱۳۶۱ در حالی که در رشتهٔ اقتصاد دانشگاه پنجاب فارغ‌التحصیل شده و فوق‌لیسانس زبان انگلیسی بود فعالیت‌های خودش را به‌طور حرفه‌یی آغاز کرد و در فروردین ۱۳۶۲ به‌منطقهٴ مرزی رفت و به‌نیروهای رزمی و عملیاتی مجاهدین خلق پیوست و در چندین عملیات علیه پایگاههای پاسداران در عمق کردستان از جمله در منطقهٴ پیرانشهر، سردشت و آلان دلیرانه شرکت کرد. از سال۶۴ به‌مدت ۲سال در قسمت پخش رادیو صدای مجاهد با شایستگی تمام به‌ایفای مسئولیت پرداخت. با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران جمشید قهرمان لباس رزم و شرف پوشید و در بخشهای مختلف ارتش آزادیبخش از جمله در ستادهای اطلاعات و عملیات مسئولیتهایی را عهد‌ه‌دار شد و از آن پس در مراحل مختلف از جمله در دوران پایداری پرشکوه و پس از هجرت بزرگ پیشتاز و پیشقدم در به‌عهده‌گرفتن و محقق کردن سخت‌ترین مسئولیتها بود.

انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین برای مجاهد قهرمان جمشید یگانه جهش به‌دنیای نوینی بود. خودش بارها در سخنان و نوشته‌هایش انقلاب مریم رهایی را سرچشمهٔ توانی‌های و ایجاد ظرفیتهای عظیم در تک‌تک مجاهدین توصیف می‌کرد.

او از جمله در نقشه‌مسیر سال۱۴۰۱ خود نوشته است:

«فرهنگ منحط و ایدئولوژی نظام ولایت فقیه، ‌تبلیغ و ترویج عجز و ناتوانی و نمی‌توان و نباید است. با اینکار می‌خواهد با هر قیام مردمی مقابله کند و آنرا بیهوده و عبث نشان دهد. ما مجاهدین از ظرفیتهای بسیار عظیمی برخورداریم. ظرفیت می‌توان و باید از ظرفیتهای برآمده از انقلاب خانم مریم رجوی است. ما اعضای مؤسسان پنجم و ارگان رهبری جمعی قیام مبلغ این هستیم که می‌توان و باید نظام فاشیستی حاکم بر ایران را سرنگون کرد.

ما با چنین ظرفیتی، ‌آزمایشات را یکی پس از دیگری از سرگذرانده و با سوزاندن رسوبات ایدئولوژی فردیت و جنسیت، ‌خود را برای نبرد آخرین که آزادی مردم و میهن در بندمان است آماده می‌کنیم»

 

دوران پایداری پرشکوه دوران درخشش اراده و ایمان و جسارت انقلابی جمشید قهرمان در عبور از همهٔ توطئه‌های ارتجاع و استعمار و حملات خون‌بار و موشک‌بارانهای وحشیانهٴ مزدوران نیروی تروریستی قدس به‌سرکردگی دژخیم قاسم سلیمانی بود. او در مورد این دوران از جمله نوشته است:

«با ایمان راسخ و بی‌شکاف به این حقیقت که آنچه در لیبرتی و اشرف می‌گذرد عین کارزار سرنگونی است. هیچ سستی و ضعف و ذلت در ایمانم نسبت به درهم کوبیدن توطئه‌های رژیم به خود راه نخواهم داد.

اشرف و لیبرتی، با هر شرایطی که دشمن بخواهد تحمیل کند، ‌آزمایشگاه رزم ماست. در این تغییر دوران، ‌با صیقل زدن اراده‌ها و عیار مجاهدی مان، بر فرق دشمن مصمم‌تر و آبدیده‌تر فرود خواهیم آمد.

با تمام وجودم ایمان دارم که شاخص مجاهد اشرفی برای تهاجم حداکثر و پیروزی در جنگ با دشمن، ‌همانا ثبات قدم و انقلاب اوست. از خداوند آرزو دارم که مرا در این مهم، ‌شایسته، ثابت قدم و استوار بدارد.

دشمن که سرنگونی محتوم خود را به چشم می‌بیند، قصد دارد که با انواع توطئه‌ها (از قبیل موشک‌باران لیبرتی، ‌استفاده از گشتی‌های شکار طعمه در لیبرتی و نیز ایجاد انواع و اقسام محدودیتها و اعمال آنها از طریق مزدوران استخدامی خود)، مجاهدین را به ذلت و تسلیم وادارد. با استقبال از هر ابتلایی و با درس درخشان و رزم روزانه در برابر این توطئه‌های دشمن، ‌تنها یک پاسخ دارم: هیهات، ‌هیهات، ‌هیهات»

 

پس از حملهٔ وحشیانهٴ مزدوران دژخیم قاسم سلیمانی به‌اشرف در ۱۹فروردین۱۳۹۰ نیز در نقشه‌مسیر خود به‌تاریخ ۳۰مرداد ۱۳۹۰ نوشته بود:

«خدایا، مجاهدین در فروغ اشرف در ۱۹فروردین۹۰ آزمایش بس بزرگی را پس دادند. اکنون ما، ‌با توانی کیفاً بیشتر از حماسه فروغ اشرف عزم جزم کرده‌ایم که تا سرنگونی این رژیم فاشیستی لحظه‌ای از پای ننشینیم – تاالله لاکیدن اصنامکم

خدایا، ‌خودت شاهد هستی که فاشیسم دینی حاکم بر ایران با تمام قوا کمر به نابودی مجاهدین و اشرف بسته است ولی مجاهدین به یمن رهبران پاکباز آن مسعود و مریم و به کمک اشرف‌نشانهای خود که در این سالیان عزم ما را در این مبارزه با حمایتهای بی‌دریغشان بیشتر جزم کردند، طومار ارتجاع را در هم پیچیده و آزادی و دموکراسی را برای مردم میهنمان به ارمغان بیاوریم... . ».

 

قهرمان مجاهد خلق جمشید یگانه در اوج نبرد با بیماری، لحظه‌یی از جنگ ایدئولوژیک و جنگ سیاسی غافل نبود. او در آخرین نقشهٴ مسیر خود در ۲۲فروردین۱۴۰۲، سه و نیم ماه قبل از پرواز جاودانگی‌اش در سخت‌ترین شرایط جسمی نوشت:

«در شب شهادت مولای متقیان (ع) می‌خواهم با اعلام هویت مجاهدی خود و وظایفم در این شرایط تاریخی، ‌تجدید پیمان با راهبران عقیدتی‌ام را به خود یاد آور شوم.

... . وظیفه اصلی‌ام حفاظت از انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران است تا مانند انقلاب مشروطه و انقلاب ضدسلطنتی به سرقت نرود.

در این هدف مهم، دفاع آتشین و تمام‌عیار از جبهه خلق با اصل «نه شاه، نه شیخ» و شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» را بر عهده‌دارم. من وظیفه دارم تا با پاکسازی فضای اجتماعی و سیاسی از فرهنگ و آثار «سلطنت، ولایت، یکصد سال جنایت» راه سرنگونی فاشیسم دینی را فراهم کنم.

بورژوازی همزاد ولایت، حتی به شعائر و آرمانهای مجاهدین از جمله روسری خواهران و مناسبات درونی مجاهدین خرده می‌گیرند. دنبال این هستند که مجاهدین را با اسلام و شعائرشان به ندامت بکشانند. هیهات مناالذله. مجاهدین شعائر و آرمانهایشان را از عمق اعتقاداتشان واز اتاقهای شکنجه شاه و شیخ به‌دست آورده‌اند. روسری آغشته به خون خواهرانمان پرچم شرف و عزت و ناموس هر مجاهد خلق است.

روزانه ۱۰بار در نماز با شاه و شیخ و اپورتونیسم مرزبندی می‌کنم: آنجا که می‌گویم: اهدنا الصراط المستقیم، ‌صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین، ‌این مرزبندی مرا در دفاع تمام‌عیار از جبهه خلق، ‌آتشین تر می‌کند. هم‌چنین، ‌روزانه در عملیات جاری که جهاد اکبر ماست. خود را در برابر بورژوازی ضد ضربه می‌کنم و با اینکار، ‌بورژوازی بی‌ریشه را در جمیع جهات اعم از ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی و اجتماعی – هم به‌لحاظ داخلی وهم به‌لحاظ بین‌المللی – بور و کور می‌کنم.

افتخارم، بودن در تشکیلات مجاهدین و مؤسسان پنجم است که پلی است بسوی تهران»

 

اما انگیزاننده‌ترین و الهام‌بخش‌ترین فصل زندگی انقلابی و تشکیلاتی مجاهد صدیق جمشید یگانه نبرد او با سخت‌ترین نوع بیماری بود. او این نبرد را امتداد و در متن نبرد با حاکمیت ننگین دیکتاتوری دینی می‌دانست و آن‌چنان‌که یارانی تا آخرین لحظهٔ حیات همراهش بودند می‌گویند، در هیچ شرایطی تا آخرین روزها کسی کمترین آثاری از سخت‌ترین دردها را در چهرهٔ او ندید. او متعهد شده بود که دمی از این نبرد کوتاه نیاید و بر این عهد و پیمان خود تا آخرین لحظه وفادار ماند.

 

خانم مریم رجوی: به به مشتاق دیدار حال شما خوبه واقعاً چشم ما روشن از این همه عزم و اراده

جمشید:

«از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید سلام بر خانم مریم رجوی

خانم مریم رجوی: قربان شما

جمشید:

بنده صالح خدا

من تو همه سرفصلها یک گریزگاهی برای خودم داشتم من عاشق شما و برادرم

ولی برای عشق ایدئولوژیک باید قیمت داد باید هزینه داد همان کاری که شما دارید برای تک‌تک ما شب و روز دارید انجام می‌دید

شما همیشه برام بنده خاص خدا بودید البته درستش هم همینه خواهر زهرا برام انعکاس برگشت نور از شیشه وجود شما بود

خانم مریم رجوی:

خود شما هم در همین عداد و در همین صف یعنی صف فرماندهان انقلاب و پذیرش و تعهد سرنگونی و مسئولیتهای بزرگ هستید

جمشید:

ولی الآن که که آمدم می‌خوام بگم که من حاضر به قیمت دادن هستم

خانم مریم رجوی:

درود

جمشید:

از شما خیلی شنیده‌ایم که نسبت به برادران و خواهران کادر امداد می‌گفتید که شما دارید کار مرا انجام می‌دهید.

خانم مریم رجوی: بله بله

جمشید:

در مورد برادران و خواهران بیماری که بستری بودند می‌گفتید ای کاش در کنار شما بودم و از شما نگهداری می‌کردم. پرستاری می‌کردم

خانم مریم رجوی: بله دقیقا

جمشید:

می‌خواستم بگم از روزی که من بستری شدم این جمله شما موزیک متن پروسه بهبودی‌ام بود. می‌خواستم شهادت بدهم که هر. خواهر و برادر مجاهدی که با خواهر و برادر مجاهد بیماردیگه‌ای هم تیم میشه شما در وجودشون تکثیر می‌شد

اگر تو دوران کرونا برادران و خواهرانی بودند که التیام بخش زخم‌های خواهران و برادران بیماران بودند و به‌عنوان فرشتگان آبی پوش ازشون یاد می‌کردم، هستند خواهران و برادران، سبزینه پوشی که همین کار را دارند انجام میدن. تعدادشان زیاد و بی‌نام و نشونند اگر تو خیابونای اشرف بگریدید که حتماً می‌بینید این فرشتگان سبز پوش رو کاملاً میتونید ببینید هستند

خانم مریم رجوی: درود

جمشید:

در کنارم یه دونه فرشته سبزینه پوش دارم اسمش اسماعیله

خانم مریم رجوی: درود درود بر اسماعیل و همه فرشتگانی که اسم بردی ازشون درود درود درود چه به‌جا اسم بردی بله

جمشید:

محصول انقلاب شما بوده پاره تن شما و برادرن همیشه یارو یاورم و پشتیبانم بودند و الآن هم تو تعهدات هم تعهدات ایدئولوژیکم هم تعهدات کاری با هم هستیم

خانم مریم رجوی: درود ‍‍‍

جمشید: تن واحد دو نفر یک کار ‍‍‍ هستیم

خانم مریم رجوی:

ولی منم باید گواهی بدم حتماً بچه‌ها هم گواهی میدن خود تو رو جمشید که به‌رغم همه صحت و سلامت و انرژی بیکرانی که داشتی از روزی که درگیر بیماری شدی گویی که صد چندان روحیه‌ات و عزم و اراده‌ات و جنگاوری‌ات بیشتر شده

جمشید: خانم مریم رجوی اینایی که شما گفتید نظر لطفتونه ولی حالا که این گفتید منهم خواستم یک نکته‌یی رو بگم تو مهر نود و نه من شش روز بیمارستان بستری بودم منتظر عمل بعد از شش روز به آن جواب منفی دادن که عمل نمی‌کنیم توی این شش روز من یک بار نرفتم روی تخت بخوابم بجز شبها کسر شانم می‌شد. الآن بحث واکر و عصا رو کردید من راستش یه مدت رو ویلچر بودم یه مدت واکر گرفتم دفعه پیش که شما آمدید اینجا این دفعه عصا دستم بود ولی تعهد می‌دهم دفعه بعد از ته سالن تا اینجا میدوم میام پای میکروفن.

خانم مریم رجوی: درود واقعاً درود بر این عزم و اراده درود درود

جمشید: حالا می‌خواستم تعهدات خودم هم بدم.

خانم مریم رجوی: بله

جمشید: تعهداتم بیشتر می‌خواستم بگم که با تعهدات بقیه بچه‌ها خیلی تفاوت داره و سختم بود که بیام این تعهدات رو در مقابل جمع بدم جنسش با این جنس تعهداتی که بچه‌ها دادن نیست هر روز هم که از نشست‌های شما می گذشت برام سخت‌تر می‌شد ولی با کمک دو دستگاه شما جنگیدم جنگیدم و آوردم تو قلم تو این تعهداتی که بچه‌ها یگانمون دادن محسن داد منم شریک بدونید. منهم تو این تعهدات هستم ولی تعهدات خودمو توی وضعیت فعلی می خواستم تو جمع بخونم تلاش کردم که روح انقلاب تو تک‌تک این تعهداتم باشه.

یک متعهد می شوم بیماری را یک تعهد و بخشی از جنگم ببینم

خانم مریم رجوی: بارک الله

جمشید: آن را انتخاب کرده و برایش روزمره قیمت بدهم اینجا

خانم مریم رجوی: درود درود

جمشید: اینجا یک یه پرانتز باز کنم یه خاطره‌ای را از برادر بهتون بگم اینجا به‌نقل از برادر شریف چند شب پیش قدم رنجه کردن آمده بودن:

بیمارستان این خاطره گفت شصت و پنج بود می‌خواست بره بیمارستان برای عمل تو اور تو ماشین بود برادر سرش رو از پنجره می‌کنه تو ماشین میگه کجا داری می‌روی. گفت میرم عمل برای بیمارستان عمل گفت این یادت باشه تو مبارزه هر مجاهد خلق هر چیزی که بیاد جلوی آدم بپیچه اون عین خمینیه باید با آن جنگید منهم یاد گرفتم انگیزه گرفتم که باید با این جنگید

خانم مریم رجوی: درود درود

جمشید: این تعهدم می‌دم که پای اون تعهداتم بیاد.

خانم مریم رجوی: بارک الله

جمشید: متعهد می‌شوم که در این تعهد، نوک ستون و مجاهدی تأثیرگذار باشم.

خانم مریم رجوی: درود

 

آخرین دیدار جمشید قهرمان را خانم مریم رجوی که روز ۲۵ ام دی ۱۴۰۱ یعنی ۶ماه قبل از پرواز جاودانگی و در اوج پیشرفت بیماری بود، درخششی از اراده و نمادی شگفت‌انگیز از پایداری یک مجاهد خلق.

خانم مریم رجوی -سلام علیک حال شما خوبه مشتاق دیدار بفرمایید خوبی بهتری

جمشید – خیلی ممنون گفتم مینیمم فولاد من فقط یه نکته داشتم گفتین برای حسابرسی آمدید

خانم مریم رجوی: گفتی میدوم دیدم دویدیها یادت باشه

جمشید – منهم آمدم حساب پس بدم تعهد دادم که تا اینجا رو میدوم ولی فقط به‌خاطر این‌که سالن را بهم نریزم ندویدم

خانم مریم رجوی: ماشاالله ماشاالله

جمشید – ولی انگیزه و توان این رو دارم اگر بخواین همانجا می تونم بدوم

خانم مریم رجوی – نه نه دیدم درود بر این عزم و اراده

جمشید - لطف دارین همه اینها به‌خاطر نفس‌ها پاک شماست چون من خودم می دونم چه نقطه‌ای بودم و الآن به چه نقطه‌ای رسیدم تمام اینها به‌خاطر پرداختهایی‌ست که سازمان بهم کرده خواستم بگم بدهکاری یک نعمتیه که هر مجاهد خلق باید این را تا آخر عمر به دوش بکشه

بدون این نمیشه خراب میشه تو تشکیلات منم شکرگزار شما هستم

خانم مریم رجوی: درود بر تو

جمشید خدا مرا لایق کند که تو این تشکیلات هستم

خانم مریم رجوی -درود بر تو و عزم و اراده‌ات هم‌چنانکه حتماً بچه‌ها کم گفتند و زیاد نگفتند چون عزم و اراده هر مجاهدی وقتی وارد صحنه می‌شود این‌چنین معجزه می‌آفریند که ما داریم می‌بینیم در مورد خودت مایه شکفتگی باور و ایمان و شکوفایی همه مجاهدینه چون می‌بینند پس خودشون هم می تونن و میبینند که مجاهد خلق چه قدرتی داره بنابراین این همه اراده و ایمان مایه سربلندیه برای من و همه این خواهرها و برادرها درود بر تو و آنچه که کردی و می‌کنی بنابراین بتازید و بتازید و بتازید در این میدان نبرد که این روزها روزهای به آزمایش کشیدن اراده‌های مجاهدین در میدانهای متعدد و گوناگون متنوع و شما دارین در این میدان این عزم و اراده رو نشون میدین نوک ستون و پیشتازین درود بر شما خیلی هم خوشحال شدم که دیدمتون و خیلی هم خوشحالم از گزارشت.

جمشید: یه نکته آخر هم می خواستم بگم من تو این روزها به‌خصوص از شروع قیام از شهریور به اینور خیلی یاد برادر بودم سه چهار مرتبه هم خوابشو دیدم الآن می‌خواستم دو سه خط بگم به‌عنوان پیام از ما برسونین به برادر اونم این‌که

ما تهی دستان که در عشقت گرفتاریم حسرتی داریم

ما تهی دستان که در عشقت گرفتاریم حسرتی داریم

خاک می جوییم تا گنج حضورت را به دست آریم

ناز خود را گر به نرخ جان کنی نقدا خریداریم

تمام شد.

خانم مریم رجوی: درود درود درود بر تو

 

پیام تسلیت خانم مریم رجوی

درود به فرزند یگانهٴ مردم ترکمن و گنبدکاووس برادر عزیزم جمشید، که پس از ۴۰سال نبرد با دیکتاتوری دینی و آزمایش درخشان و فوق طاقت در برابر بیماری در شامگاه عاشورا از میان ما پرکشید.

دراستواری خدشه‌ناپذیر بر اصول آرمانی و مبارزاتی در نبرد با دشمن‌ترین دشمن مردم ایران، در فروتنی انقلابی و در پاکبازی و عواطف پرداختگر نمونه‌یی ستودنی بود.

می گفت: تجدید عهد می‌کنم که هر لحظه نفس کشیدنم با قیام و برای قیام و برای تحقق تعهد آرمانی‌ام باشد.

وحالا او با همه مجاهدان شهیدی «یگانه» شده که در ترکمن صحرا و سراسر استان گلستان بر سر عهد و پیمان با خدا و خلق و میهن جان فدا کردند.

مشعلی را که او سال‌های سال با گذشتن از خانه و خانمان و تحمل رنج‌های بسیار فروزان نگه داشته بود، اکنون جوانان شورشگر از زادگاهش گنبدکاووس تا آق‌قلا و گز و ترکمن و کردکوی و گالیکش و گمیشان و مراوه تپه به دست گرفته‌اند؛ تا روز پیروزی بر رژیم جلادان و آزادی مردم ایران.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7e4bbb97-9d38-4f6b-ad1d-a6093ba8ddd4"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات