728 x 90

متن ارسالی صورتگر از ایران

دخترک در گوشه دیوار
دخترک در گوشه دیوار

دخترک در گوشه دیوار، با چشمان ثابت، به چهره آن غول سیاه‌پوش خیره شده بود.
غول سیاه‌پوش با آن چشم های سیاه براق و ریش نرمی که از زیر نقاب یگان ویژه پلیس ضدشورش بیرون زده بود.با همان چشم های سیاه براق چشم های روشن خواهرش را شناخت، شال را از جلو صورتش کنار زد،
فاطمه، ابجی اینجا چیکار میکنی؟؟!
برای دفاع از حق و آزادی مردمم اومدم، تو چیکار میکنی داداش محسن.
من، من، منم برای دفاع از... دفاع از....
زبانش می‌گیرد...
باتوم بر زمین می‌افتد...
پاهای فاطمه از ضربات باتون کبود شده است...
خواهر جان شرمنده‌ام.

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات