سلام. میخوام چند کلمه حرف حساب بزنم با جوانای هم سن و سال خودم که دارن از ایران میرن یا رفتن یا تو مخشونه که برن دنبال فرصت میگردن.
چند وقتی بود من داشتم حرفهایی میزدم که شاید دوستام بیدار بشن. همه افسرده همه تو فکر منتظر بودن معجزهای بشه. میگفتم که تا وقتی همه اینجوری ناامید هستید و تو فکر هیچ کاری از پیش نمیبریم. باید دست به دست هم بدیم. دارن مملکتو ذخایر و ثروت هاشو غارت میکنن میفروشن دارن ایران نابود میکنن.
دوستام همه شاکی از بیکاری و گرونی. کارها خوابیده کارخونهها تعطیل، استخدامی که اصلاً وجود نداشت اونم واسه بسیجیها و سپاهیا و آقازادهها و پارتی دارا بود. همه لیسانس و فوقلیسانس بیکار.
خیلیها نامزد کرده بودن اما نامزدیشون واسه اینکه کار پیدا نکرده بودن بهم خورده بود. نرخ طلا و سکه و کرایه خونه هم که بیداد میکرد. پس فقط طرف میگفت بیخیال ازدواج.
یکی از دوستام باباش تصادف میکنه با تاکسی تاکسیش داغون میشه آنقدر فشار مالی روش بوده تاکسی همونجوری جا گذاشته رفته یه جای نامعلومی. دوست منم میگفت با ۲تا خواهر برادر و مادر چیکار کنم ۱نفری از پس خرج خونه برنمیام پدرمم که دیگه پیر شده بود حق داره دیگه نمیتونه کار کنه. میخوام خودمو بکشم ولی زجر خانوادم نبینم.
خلاصه هرکس از مشکلات مالی بهنحوی مینالید آنقدر نالیدن و من گفتم بیاید بلندشیم کاری بکنیم که خسته شدم. افسردگی گرفتم ۴ماه تحت نظر دکتر بودم. حرص میخوردم خودخوری میکردم.
خیلیها میترسیدن و میگفتن حرف نزن میان میبرنت میکشنت زندونی میشی شکنجت میدن. با عقاید من بیشتر یا موافق بودن اما هیچ کاری نمیکردن. میگفتم بچهها وقتی همه باهم بلند بشیم هیچ غلطی نمیتونن بکنن.
خیلی از مردم میترسیدن که کی میخواد بیاد و بشینه سر کار بهشون میگفتم شما فعلاً این بساط ظلم و زور و فقر و بدبختی و جمعش کنین اینارو از قدرت بیارید پایین بعد از اون بالاخره انتخابات شکل میگیره.
خلاصه من از ایران با هربدبختی بود فعلاً زدم بیرون. نمیخوام بگم خیلی بارمه. ولی خیلیها مثل من و خیلی از مغزها و افراد شایسته و کسایی که میتونن کاری واسه مملکتشون بکنن دارن از ایران میرن. تمام نیروی کار جوان ایران داره میره پناهجویان ایران چقدره؟ آمارشو نمیدونم ولی میدونم که خیلیها دارن میرن. البته واسه جمهوری اسلامی مهم نیست اینا میگن بهتر هرچی آدم چیز فهم و باهوش و کسایی که کاری میتونن بکنن بیرون از ایران باشن ما راحتتر میدزدیم و سر افراد کمتری و زیر آب میکنیم. احتمال براندازی نظام با اینا خیلی زیاد تره. نباشن بهتره.
شما دوست عزیزی که الآن تو خارج هستی داری کار میکنی واسه خارجیا به دلار حقوق میگیری یا پناهنده شدی فکر میکنی بهشتت همینجاست یه چیزی در میاری میخوری و سرتو راحت رو بالشت میزاری. میدونم خیلی راحت شدی از فشار زندگی تو ایران از محدودیت هاش خلاص شدی از حرف زور آخوندا از تجمل گرایی و دروغ و... خلاصه هر چی صفت بد که تو ایران مد شده. تورم نداری اینجا میدونم قیمت گوشت و شیر و برنج و نان و.... کم و زیاد نمیشه. آرامشش دوست داری نه؟ دوس داری ایرانم اینجوری بود؟ فقط آرزشو داری ولی کاری نمیکنی. پاشو پاشو برو خودتو تو آینه نگاه کن نگاه کن ببین چی میبینی یه ایرانی؟ پدرت مادرت برادرت خواهرت دوستت فامیلا اصلاً هم زبونات هم محلی هات دارن زجر میکشن میدونی میبینی میشنوی یا خودتو زدی به اون راه؟ ببین اگه الآن رفتی تو آینه خودتو نگاه کردی و نزدی زیر گریه واقعاً ایرانی نیستی. مطمئنم تو وطنت برات مهم نیست فقط خودخواهی خودتو میبینی. فقط خودتو دوس داری.
من فقط اومدم اینجا که به ایران برگردم اونم خیلی زود با سربلندی. خیلی دنبال یه حزبی یا گروهی هستم که مبارزه مسلحانه تشکیل بده. امیدوارم که پیدا کنم پیدا میشه مطمئنم.
چون این جمهوری اسلامی با زبان خوش بلند نمیشه ما یه نفس راحت بکشیم. پس باید مبارزه کرد داد زد فریاد زد صداتو کل دنیا بشنون. بازم تو خارج میترسی از اطلاعات از سپاه؟ اینجا که دیگه کاریت ندارن اینجا اگه کاری نمیکنی حرکتی نمیکنی پس بدون عرضه نداری همش دروغ میگی داری خودتو گول میزنی که دلت واسه ایرانیها و ایران تنگ شده.
خلاصه کلام باید بلندشیم باید بریم بجنگیم برای آزادی جنگیدن سعادت میخواد که خیلیها ندارن.
فردا دیره همین الآن تصمیمتو بگیر.
به امید روزی که ایران شرافت از دست رفته خودشو برگردونه و آزاد بشه. به امید روزی که فقر تو ایران نباشه.
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند